بالاترين ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت. خودش دو هفته پیش از شهادت درباره این موضوع گفته بود: اگر تعریف نباشد، فکر می کنم بالاترین ساعت پرواز جنگ در دنیا را داشتهام. تا کنون 360 بار از خطر گلولههای دشمن جان سالم به در بردهام.
در میان خلبانان هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی، نام امير سرافراز ارتش اسلامي، سر تيپ خلبان شهيد علي اکبر شيرودي از نامهای مبارکی است که به ایمان و شجاعت شهره است. فرزندی فداکار از فرزندان انقلاب اسلامی که آوازه رشادت و وفاداریاش در تاریخ این مرزو بوم پیچیده است؛ شهیدی قهرمان که روز هشتم اردیبهشت هر سال و در سالروز شهادتش به روح پر فتوحش درود میفرستیم و با آرمانهای او و همه شهدای انقلاب اسلامی، تجدید پیمان میکنیم.
امير سرافراز ارتش اسلامي، سرتيپ خلبان شهيد علي اکبر شيرودي، در دي ماه 1334 در شيرود تنکابن به دنيا آمد. وي دوران ابتدايي و دبيرستان را در این شهر پشت سر گذاشت و سپس به تهران رفت و پس از گذراندن مراحل جذب در هوا نيروز و آموزش خلباني به اصفهان رفت و با پایان رساندن تحصيلات متوسطه در سال 1351 وارد ارتش شد و دوره مقدماتي خلباني را در تهران به پايان رساند. وی سپس دوره بالگرد کبرا را در پادگان اصفهان ديد و با درجه ستوان ياري فارغ التحصيل شد. پس از سه سال خدمت در ارتش به کرمانشاه رفت و با شهيد احمد کشوري و چند نفر ديگر آشنا شد.
از همکاری با پیشمرگان کرد مسلمان تا پیوستن به سپاه پاسداران
با اوج گرفتن جريانات انقلاب اسلامي، شهيد شيرودي از ارتشياني بود که به صفوف راهپيمايان پيوست و به دستور حضرت امام (ره) مبني بر فرار سربازان از پادگانها او نيز خارج شد. پس از خروج از پادگان، در صدد تشکيل گروهي چريکي برآمد و با شماری از دوستانش در کرمانشاه در اين زمينه اقدام کرد تا اينکه امام (ره ) به ميهن بازگشتند و انقلاب به پيروزي رسيد. شهيد شيرودي پس از جريانات پيروزي انقلاب با پيشمرگان کرد مسلمان همکاري کرد و سپس با تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به سپاه غرب کشور پيوست.
ستاره درخشان جنگ کردستان
هنگامی که جنگ کردستان آغاز شد، شيرودي و چند تن ديگر از خلبانان وارد جنگ شدند. او ساعتي از جنگ فاصله نگرفت و چنان جنگيد که شهيد دکتر مصطفی چمران او را ستاره درخشان جنگ کردستان مي ناميد و شهيد تيمسار فلاحي نيز او را منجي غرب و فاتح گردنهها و ارتفاعات آربابا، بازي دراز، ميمک و دشت ذهاب و پايگاه ابوذر معرفي ميکرد.
درجه تشویقی را نپذیرفت!
با آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ به منطقه کرمانشاه رفت. وی هنگامی که شنید بنی صدر دستور داده، پادگان تخلیه و انبار مهمات نابود شود، از دستور سرپیچی کرد و به دو خلبانی که با او همفکر بودند، گفت: «ما می مانیم و با همین دو بالگرد که در اختیار داریم، مهمات دشمن را میکوبیم و مسئولیت تمرد را میپذیریم».
در دوازده ساعت پرواز بی نهایت حساس و خطرناک، این شهید به عنوان تنها موشک انداز پیشاپیش دو خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد.
بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقای درجه داد، ولی خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و تنها خواسته اش این بود که کارشکنیهای بنی صدر و بی تفاوتی برخی از فرماندهان را به عرض امام (ره) برساند.
خانهاش ویران شد، ولی به مأموریت رفت!
در مهر ماه سال ۱۳۵۹ یکی، دو فروند میگ عراقی که بر فراز پایگاه هوانیروز کرمانشاه به قصد حمله ظاهر شده بودند، آماج پدافند هوانیروز قرار گرفته و لاشه آن درست روی ساختمان محل زندگی شهید شیرودی سقوط کرده و ساختمان را ویران میکند.
در آن زمان شیرودی، رهسپار مأموریتی بود. به او گفتند سری به منزلت بزن، ببین چه بلایی سرش آمده، ولی در کمال شگفتی، وی با خنده و خونسردی کامل گفت: ترجیح میدهم به منطقه بروم. او رفت و کلید منزلش را فرستاد تا دوستانش بروند و اگر اثاثیهای مانده، به جای دیگر ببرند. بچههای انجمن اسلامی رفتند و داوطلبانه اثاثیه منزل او را به خانه دیگری منتقل کردند و شیرودی پس از انجام چند پرواز برگشت و به منزل جدیدش سر زد.
در همان روزها، به دستور فرماندهی هوانیروز چند درجه تشویقی گرفت و از ستوانیار سوم خلبان به درجه سروانی ارتقا یافت، ولی در نامهای به فرمانده هوانیروز کرمانشاه در نهم مهر ۱۳۵۹ چنین نوشت:
از: خلبان علی اکبر شیرودی به: فرمانده پایگاه هوانیروز کرمانشاه موضوع: گزارش اینجانب که خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در کلیه جنگها شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتهام. لذا تقاضا دارم درجه تشویقی که به اینجانب داده اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوان یار سومی که قبلاً بوده ام برگردانید. در صورت امکان امر به رسیدگی این در خواست بفرمائید.
با تقدیم احترامات نظامی خلبان علی اکبر شیرودی 9/7/1359 اميدوار به وصال معشوق
شهيد شيرودي بالاترين ساعت پرواز در جنگ را در جهان داشت. خودش دو هفته پیش از شهادت درباره این موضوع گفته بود: اگر تعریف نباشد، فکر میکنم بالاترین ساعت پرواز جنگ در دنیا را داشته ام. تا به حال 360 بار از خطر گلولههای دشمن جان سالم به در برده ام. تیر خورده ام که البته همه آنها قابل تعمیر بوده و هم اکنون قابل استفادهاند. هماکنون فکر میکنم بیش از بیست هزار مأموریت انجام داده باشم و آنچه مسلم است قدرت خداست که من تا به حال زنده ام و امیدوارم تا روزی که اسلام به پیروزی میرسد زنده بمانم.
روزی دير هنگام به پايگاه هوانيروز کرمانشاه بازگشت و لبخند زنان به پنجرههای پودر شده و بدنه سوراخ سوراخ بالگردنش نگريست و به مستقبلين گفت: «هر چند در اين پرواز شوق يک عاشق را در اميد به وصال معشوق احساس میکردم، هنوز آن قدر خالص نشده ام که معشوق من را به عرش اعلای ملکوت راه دهد».
من یک سرباز ساده اسلام هستم
او در یکی از مصاحبههایش گفته بود: من علی اکبر شیرودی، فرزند دهقان زاده شهسواری هستم. من روستا زاده افتخار میکنم که در خدمت شما هستم و این قدر هم که از من تعریف میکنید، میترسم خودم را گم کنم و فکر کنم واقعا لیاقتش را ندارم. من خواهش میکنم من را بزرگ نکنید، من لیاقت این همه بزرگی را ندارم. من یک سرباز ساده اسلام هستم که هنوز نتوانسته ام خودم را در حد کمال قرار دهم. یک سرباز ساده باشیم تا روزی که به شهادت برسیم و در آن روز، خداوند بزرگترین درجه افتخار را به ما عنایت میفرماید. تا آن روز، ما سرباز سادهای هستیم و بهتر است ما را بزرگ نفرمایید تا خودمان را گم نکنیم.
مقام معظم رهبري به او اقتدا کرد
محمد علي ميرزايي، يکي خلبانان هوانيروز و همرزم شهيد شيرودي ميگفت: هنگامی که در پايگاه هوايي کرمانشاه بوديم، مقام معظم رهبري در نماز جماعت به ايشان اقتدا کرد و نماز خواند.
همیشه آماده شهادت بود
مقام معظم رهبری درباره شخصیت شهید شیرودی میفرمودند: سروان شیرودی یک خلبان هوانیروز بود و انسانی همیشه آماده شهادت. به یکی از برادران که از دوستان قدیمی اش و از روحانیون متعهد کرمانشاه است، گفته بود: فلانی بیا یک خداحافظی از روی خاطر جمعی با تو بکنم، زیرا میدانم که باید شهید بشوم. این برادرمان گفته بود که خدا کند، حفظ بشوی و خدمت کنی. گفته بود: نه، شهید کشوری را در خواب دیدم که به من گفت: شیرودی یک عمارت خیلی خوبی برایت گرفتهام. باید بیایی توی این عمارت بشینی. لذا میدانم که رفتنی هستم.
تبریک را برای شهادتم نگه دارید
آخرين عمليات پروازی خلبان شيرودی در هشتم ارديبهشت ماه سال 1360 در منطقه بازی دراز صورت گرفت. گزارش شده بود که يک لشکر زرهی عراق با نزدیک دويست و پنجاه تانک و پشتيبانی توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی قصد دارد برای بازپسگيری ارتفاعات بازی دراز از اطراف شهرک قره بولا به سوی سر پل ذهاب حمله کند.
قرار شد هوانيروز فرماندهی عمليات در اين منطقه را به عهده گرفته و به کمک بقيه خلبانان اين حمله را خنثی کند. در همين زمان، شيرودی به پاس خدمات منحصر به فردش به درجه سروانی مفتخر شده بود. اما او به کسانی که برای عرض تبريک آمده بودند، گفت: «تبريک را به زمان ديگری موکول کنيد؛ زمانی که در اجرای فرمان امام و رسيدن به اللّه شهيد شوم. من شرف درجه زندگی را در قربان کردن خويش میيابم».
در آن روز در حالي که تانکهاي عراقي به طرف قره بلاغ دشت ذهاب در حرکت بودند، با به مقابله با آنان پرداخت و پس از نابودی چندين تانک از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسيد. پيکر پاک و مطهرش در گلزار شهداي شيرود به خاک سپرده شد.
امام خمینی (ره): او آمرزيده است
تيمسار فلاحي پس از شهادت وي گفت: وقتي خبر شهادت شيرودي را به امام (ره)دادم، يک ربع به فکر فرو رفتند و حضرت امام (ره) درباره همه شهدا ميگفت: خدا آنها را بيامرزد، ولي در مورد شيرودي گفت: او آمرزيده است.
فرازی از وصيتنامه شهيد سرتیپ خلبان شهید علی اکبر شیرودی:
هنگامی که پرواز میکنم احساس میکنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک میشوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم، چون احساس میکنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم. اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمیگرفتم و به جبهه نمیرفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزبها و گروهها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.
ارسال نظرات